سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر

 

نخستین رسالت ما،کشف بزرگترین مجهول غامضی است که،از آن کمترین خبری نداریم؛و آن،«متن مردم» است.و پیش از آن که به هر مکتبی بگرویم،باید زبانی را برای حرف زدن با مردم بیاموزیم؛و اکنون گنگ ایم.

ما از آغاز پیدایش مان،زبان آنها را از یاد برده ایم؛و این بیگانگی،قبرستان همهء آرزوهای ما و عبث کنندهء همهء تلاشهای ما است.

انقلابی شدن،پیش از هر چیز،مستلزم یک انقلاب ذهنی،یک انقلاب در بینش و یک انقلاب در شیوهء تفکّر ما است.

بعضی از علوم،عقاید و افکار(نظریّه ها)،یک «شانسِ بدشانسیِ» عوام زدگی پیدا می کنند.«شانسِ بدشانسی»،به خاطر این که یک فکر یا یک عقیده یا یک علم،وقتی که از محدودهء متخصّصین خارج می شود،و در جامعه و در میان توده های مردم مطرح می شود؛از یک نقطه نظر،یک شانس و موفّقیّت برای او است؛و می تواند یک نقش بزرگ در جامعه داشته باشد.ولی یک بیماری نیز،که همراه همین سرنوشتش است،او را تهدید می کند.نمی گویم جبراً باید به این بیماری دچار شود،ولی این بیماری به شدّت او را تهدید می کند؛و تاکنون اغلب افکار،به هر حال،دچار این بیماری شده اند.

این ها چهار رشته هستند،به اسم«علوم بی صاحب»:یکی جامعه شناسی است؛یکی هنر است؛یکی سیاست و ایدئولوژی های سیاسی و مسائل اجتماعی است؛و یکی هم مذهب است،که از همه بیشتر بی صاحب است!سرنوشت مذهب،از همهء اینها – از این نظر – بدتر است.به خاطر این که مذهب،فطری است؛مسئلهء تخصّصی نیست،و مستقیماً به احساس و روح انسان مربوط است.

سوسیالیسم و دموکراسی،دو موهبتی است،که ثمرهء پاکترین خونها و دست آورد عزیزترین شهیدان و مترقّی ترین مکتب هائی است که اندیشهء روشنفکران و آزادیخواهان و عدالت طلبان به بشریّت این عصر ارزانی کرده است.

ادامه دارد...